Powered by RND

رواق / Ravaq

فرزآن
رواق / Ravaq
Ultimo episodio

Episodi disponibili

5 risultati 451
  • آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم ۳۶۱
    «««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۶۱فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم خاک می‌بوسم و عذر قدمش می‌خواهم من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا بنده‌ی معتقد و چاکر دولتخواهم بسته‌ام در خم گيسوی تو اميد دراز آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم ذره‌ی خاکم و در کوی توام جای خوش است ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم پير ميخانه سحر جام جهان‌بينم داد و اندر آن آينه از حسن تو کرد آگاهم* صوفی صومعه‌ی عالم قدسم ليکن حاليا دير مغان است حوالتگاهم با من راه‌نشين خيز و سوی ميکده آی تا در آن حلقه ببينی که چه صاحب‌جاهم مست بگذشتی و از حافظت انديشه نبود آه اگر دامن حسن تو بگيرد آهمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    --------  
    1:03:38
  • گر از این خان غریبان به سوی خانه روم ۳۶۰
    «««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۶۰فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن گر از اين خان غریبان به سوی خانه روم دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم زين سفر گر به سلامت به وطن گردم بازنذر کردم که هم از راه به ميخانه روم تا بگويم که چه کشفم شد از اين سير و سلوک به در صومعه با بربط و پيمانه روم آشنايان ره عشق گرم خون بخورند ناکسم گر به شکايت سوی بيگانه روم بعد از اين دست من و زلف چو زنجير نگار چند و چند از پی کام دل ديوانه روم؟ گر ببينم خم ابروی چو محرابش باز سجده‌ی شکر کنم و از پی شکرانه روم خرم آن دم که چو حافظ به تولای وزير سرخوش از ميکده با دوست به کاشانه رومSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    --------  
    1:17:47
  • خرم آن روز کز این منزل ویران بروم ۳۵۹
    «««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۵۹فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنخرم آن روز کز اين منزل ويران برومراحت جان طلبم و از پی جانان برومگر چه دانم که به جایی نبرد راه غريبمن به بوی سر آن زلف پريشان برومچون صبا با تن بيمار و دل بی‌طاقتبه هواداری آن سرو خرامان برومدلم از وحشت زندان سکندر بگرفترخت بربندم و تا ملک سليمان برومدر ره او چو قلم گر به سرم بايد رفتبا دل زخم‌کش و ديده‌ی گريان برومنذر کردم گر از اين غم به در آيم روزیتا در ميکده شادان و غزل‌خوان برومبه هواداری او ذره‌صفت رقص‌کنانتا لب چشمه‌ی خورشيد درخشان برومتازيان را غم احوال گران‌باران نيستپارسايان مددی تا خوش و آسان برومور چو حافظ ز بيابان نبرم ره بيرونهمره کوکبه‌ی آصف دوران برومSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    --------  
    1:03:46
  • غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم ۳۵۸
    «««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۵۸مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن غم زمانه که هيچش کران نمی‌بينم دواش جز می چون ارغوان نمی‌بينم به ترک خدمت پير مغان نخواهم گفت چرا که مصلحت خود در آن نمی‌بينم ز آفتاب قدح ارتفاع عيش بگير چرا که طالع وقت آن چنان نمی‌بينم نشان اهل خدا عاشقی‌ست با خود دار که در مشايخ شهر اين نشان نمی‌بينم بدين دو ديده‌ی حيران من هزار افسوس که با دو آينه رويش عيان نمی‌بينم قد تو تا بشد از جويبار ديده‌ی من به جای سرو جز آب روان نمی‌بينم در اين خمار کسم جرعه‌ای نمی‌بخشد فغان که اهل دلی در ميان نمی‌بينم نشان موی ميانش که دل در او بستم ز من مپرس که خود در ميان نمی‌بينم من و سفينه‌ی حافظ که جز در اين دريا بضاعت سخن درفشان نمی‌بينمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    --------  
    1:06:17
  • در خرابات مغان نور خدا می‌بينم ۳۵۷
    «««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۵۷فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلندر خرابات مغان نور خدا می‌بينماين عجب بين که چه نوری ز کجا می‌بينمکیست دردی‌کش این میکده یارب که درشقبله‌ی حاجت و محراب دعا می‌بینمجلوه بر من مفروش ای ملک‌الحاج که توخانه می‌بينی و من خانه‌خدا می‌بينمخواهم از زلف بتان نافه‌گشایی کردنفکر دور است همانا که خطا می‌بينمکس نديده‌ست ز مشک ختن و نافه‌ی چينآنچه من هر سحر از باد صبا می‌بينمسوز دل اشک روان آه سحر ناله‌ی شباين همه از نظر لطف شما می‌بينمهر دم از روی تو نقشی زندم راه خيالبا که گويم که در اين پرده چه‌ها می‌بينم؟نیست در دایره یک نقطه خطا از کم و بیشکه من این مسئله بی‌چون‌وچرا می‌بینمدوستان عيب نظربازی حافظ مکنيدکه من او را ز محبان خدا می‌بينمغزل خواجوی کرمانی:خودپرستی مکن ار زان که خدا می‌طلبیدر فنا محو شو ار ملک بقا می‌طلبیخبر از درد نداری و دوا می‌جوییاثر از رنج ندیدی و شفا می‌طلبیساکن دیری و از کعبه نشان می‌پرسیدر خرابات مغانی و خدا می‌طلبیکارت از چین سر زلف بتان در گره استوین عجب‌تر که از آن مشک ختا می‌طلبیاگر از سرو قدان مهر طمع می‌داریاز بن زهر گیا مهر گیا می‌طلبیخبر از انده یعقوب نداری و مقیمبوی پیراهن یوسف ز صبا می‌طلبیکی دل مرده‌ات از باد صبا زنده شودنفس عیسوی از باد هوا می‌طلبیدُردیِ دَردکش ار زان که دوا می‌خواهیبادهٔ صاف خور ار زانک صفا می‌طلبیخیز خواجو که در این گوشه نوا نتوان یافتبه سپاهان رو اگر زانک نوا می‌طلبیSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    --------  
    1:05:02

Altri podcast di Salute e benessere

Su رواق / Ravaq

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستمТавсифи сонетхои Хофиз
Sito web del podcast

Ascolta رواق / Ravaq, Il Giardino della Meditazione e molti altri podcast da tutto il mondo con l’applicazione di radio.it

Scarica l'app gratuita radio.it

  • Salva le radio e i podcast favoriti
  • Streaming via Wi-Fi o Bluetooth
  • Supporta Carplay & Android Auto
  • Molte altre funzioni dell'app

رواق / Ravaq: Podcast correlati